بیبی جون، اینجا اصلاً مردا حرمت ندارن.
باورت نمیشه؟! برات میگم، خوب گوش کن:
اینجا مردِ صبح زود پا میشه، اگر صبحونه بخوره یا نخوره میره سر کار و زنش یا خوابه و یا اونقدر خودش کار داره که وقت نمیکنه برای مردش صبحونه درست کنه!
خیلی زحمت بکشه با صورتی خوابآلود خمیازهای میکشه و به مردش میگه: شب خواستی بیای، خرید یادت نره، میوه و برنج و گوشت و ماست نداریم.
بیچاره مردِ همون صبح اول صبح حالش خراب خراب میشه! البته بیبیجون یه وقت فکر نکنی همه مردا این شرایطو دارن! نه! بعضیهاشون هم خیلی هفتخطن!
اینجا بعضی از مردا، نه چشماشون حرمت داره، نه دلاشون و نه جای دیگهشون!
یه مادر بچهها دارن که بهش میگن: ضعیفه! یکی دو تا هم زن صیغهای دارن که بهش میگن: لطیفه!
قانون اینجا هم یاریشون کرده و از عذاب وجدان، خلاص!
خلاصه، همه چی دست به دست هم داده و هوسبازی و حرمتشکنیشونو رنگ شرعی و قانونی داده! راستی راستی مسخره است!
بیبیجون اینجا هیچی حرمت نداره! نه زن! نه شوهر! نه خونه! نه زندگی! نه نون و نمک! نه محبت! نه سلام علیک! هیچی…
آخه اینجا هیچکی پاگیر محبت و مهربونی نمیشه!
اینجا هیچکی گلوگیر نون و نمک نمیشه!
بیبیجون!
راستی راستی خیلی راست میگفتی که ما اصلاً اهل این شهر نبودیم! شهری که؛ رفاقت، عهد و پیمون، سلام علیک، نون و نمک، موی سپید و کلام خدا حرمت نداره!
شهری هم که حرمت توش نباشه، شهر نیست، جنگله، دیوونهخونه است!
این شهرو میذارم برای اهلش!
باورت نمیشه؟! برات میگم، خوب گوش کن:
اینجا مردِ صبح زود پا میشه، اگر صبحونه بخوره یا نخوره میره سر کار و زنش یا خوابه و یا اونقدر خودش کار داره که وقت نمیکنه برای مردش صبحونه درست کنه!
خیلی زحمت بکشه با صورتی خوابآلود خمیازهای میکشه و به مردش میگه: شب خواستی بیای، خرید یادت نره، میوه و برنج و گوشت و ماست نداریم.
بیچاره مردِ همون صبح اول صبح حالش خراب خراب میشه! البته بیبیجون یه وقت فکر نکنی همه مردا این شرایطو دارن! نه! بعضیهاشون هم خیلی هفتخطن!
اینجا بعضی از مردا، نه چشماشون حرمت داره، نه دلاشون و نه جای دیگهشون!
یه مادر بچهها دارن که بهش میگن: ضعیفه! یکی دو تا هم زن صیغهای دارن که بهش میگن: لطیفه!
قانون اینجا هم یاریشون کرده و از عذاب وجدان، خلاص!
خلاصه، همه چی دست به دست هم داده و هوسبازی و حرمتشکنیشونو رنگ شرعی و قانونی داده! راستی راستی مسخره است!
بیبیجون اینجا هیچی حرمت نداره! نه زن! نه شوهر! نه خونه! نه زندگی! نه نون و نمک! نه محبت! نه سلام علیک! هیچی…
آخه اینجا هیچکی پاگیر محبت و مهربونی نمیشه!
اینجا هیچکی گلوگیر نون و نمک نمیشه!
بیبیجون!
راستی راستی خیلی راست میگفتی که ما اصلاً اهل این شهر نبودیم! شهری که؛ رفاقت، عهد و پیمون، سلام علیک، نون و نمک، موی سپید و کلام خدا حرمت نداره!
شهری هم که حرمت توش نباشه، شهر نیست، جنگله، دیوونهخونه است!
این شهرو میذارم برای اهلش!